سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ عاشقانه ها|دوست دارم

زندگی مسابقه نیست /زندگی یک سفر است /و تو آن مسافری باش /که در هر گامش /ترنم خوش لحظه ها جاریست دعایت می کنم، عاشق شوی روزی /بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

تنهایی مان کمی خیابان کم داشت


تنهایی مان کمی خیابان کم داشت

یک کوچه و یک شونه کم داشت

من شانه به شانه ی تو راه افتادم

این منظره چند قطره باران کم داشت!


+ نوشته شده در جمعه 92/4/21 ساعت 4:21 عصر توسط سحر | نظر

پلکهای مرطوب مرا باور کن!

 

پلکهای مرطوب مرا باور کن ،

این باران نیست که می بارد ،

صدای خسته ی من است

که از چشمانم بیرون می ریزند.


+ نوشته شده در جمعه 92/4/21 ساعت 4:19 عصر توسط سحر | نظر

امشب که دلم شعر نمی خواهد چه کنم ؟


گاهی که دلتنگ می شدم

می گفتی: دلتنگی هایت را بنویس !

چندی ست اینجا می نویسم و دلشادم !

از اینکه احساس می کنم ” شــــاعــــــر” شده ام !

امشب که دلم شعر نمی خواهد چه کنم ؟

از دلتنگی ات “دیـــــــوانــــه” شده ام !!

پیشنهاد بهتری داری ؟!؟!


+ نوشته شده در جمعه 92/4/21 ساعت 4:18 عصر توسط سحر | نظر

خوشا آن دل که سوزان تو باشد

خوشا آن دل که سوزان تو باشد

پناهش دین و ایمان تو باشد

به هر محفل دلی بشکسته باشد

در آن دل جود و احسان تو باشد

به هر جا دل بود جای تو آنجاست

که این آب و گل از آن تو باشد

 



+ نوشته شده در جمعه 92/4/21 ساعت 4:15 عصر توسط سحر | نظر

اگر با کسی نیستم خوشحال نباش

اگر با کسی نیستم خوشحال نباش

وقتی تنها مانده ام

یعنی هنوز نتوانسته ام تو را ببخشم و بروم.

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 92/4/20 ساعت 3:13 عصر توسط سحر | نظر

وقتی می بینی سکوت کردم صحبت نکنی سنگین تری!

گاهی حرف نزدن

از نداشتن ِ حرف نیست

از داشتن حرفِ زیاد است !

پس وقتی می بینی سکوت کردم صحبت نکنی سنگین تری!

 



+ نوشته شده در پنج شنبه 92/4/20 ساعت 3:11 عصر توسط سحر | نظر

بارالها!

بارالها!

در پیشگاه تو ایستاده‌ام،

و دست‌هایم را به سوى تو بلند کرده‌ام،

آگاهم که در بندگى‌ات کوتاهى نموده و در فرمانبرى‌ات سستى کرده‌ام،

اگر راه حیا را مى‌پیمودم از خواستن و دعا کردن مى‌ترسیدم …

ولى … پروردگارم!

آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مى‌خوانى،

و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مى‌دهى،

براى پیروى ندایت آمدم،

و به مهربانى‌هاى مهربان‌ترین مهربانان پناه آوردم.

 



+ نوشته شده در پنج شنبه 92/4/20 ساعت 3:8 عصر توسط سحر | نظر

دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت

دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت

کی شود پیش قدمهای تو اسفند شوم

 



+ نوشته شده در پنج شنبه 92/4/20 ساعت 3:5 عصر توسط سحر | نظر

خیلی سخته فراموشت کنم

خیلی سخته فراموشت کنم.

این دلو بی سرو سامونش کنم.

نمی دونم عشقی که داشتیم هنوزم یادته.

گلهایی که دادم بهت عزیزم کنارته؟

یادته به من می گفتی همیشه کنارتم

هر جای دنیا که باشی همیشه به یادتم

 



+ نوشته شده در پنج شنبه 92/4/20 ساعت 3:2 عصر توسط سحر | نظر

خدایا

تو که همواره یادم هستی و با من    

تو که هستی به من نزدیکتر از شارگ گردن

تو که کردی مرا اشرف به هر مخلوق 

تو که دادی به من عاشق شدن بر خالق و مخلوق

خدایا از تو ممنونم

 



+ نوشته شده در پنج شنبه 92/4/20 ساعت 2:43 عصر توسط سحر | نظر

<      1   2   3   4   5   >>   >