سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ عاشقانه ها|دوست دارم

زندگی مسابقه نیست /زندگی یک سفر است /و تو آن مسافری باش /که در هر گامش /ترنم خوش لحظه ها جاریست دعایت می کنم، عاشق شوی روزی /بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

میگفت زندگیمی....

همیشه بهم میگفت زندگیمی....

وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟

گفت آدم برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره....

 





+ نوشته شده در یکشنبه 92/11/13 ساعت 9:12 عصر توسط سحر | نظر

غریبه!

غریبه!

هوای دلم عجیب برایت گرفته!
 


من و آسمانی از حرف های نگفته!


راستی جسارت نباشد تو کی می آیی...!!!

 



+ نوشته شده در یکشنبه 92/11/13 ساعت 9:2 عصر توسط سحر | نظر

تویی تنها...

نه دیگه نمیشه که سمت غصه و غم برم . . .

اونی که عاشقونه عاشقته خود منم ! ! !

دیگه وقتشه فریاد بزنم تا همه عالم بدونن . . .

که تویی تنها تک پر و یار و دلبرم ! ! !



+ نوشته شده در یکشنبه 92/11/13 ساعت 8:59 عصر توسط سحر | نظر

من

باران بیاید یا نیاید ، تو باشی یا نباشی ، خاطرت باشد یا نباشد ،

من خیس از یاد تواَم !



+ نوشته شده در یکشنبه 92/11/13 ساعت 8:57 عصر توسط سحر | نظر

آرامش چیست ؟

آرامش چیست ؟

نگاه به گذشته و شکر خدا

نگاه به اینده و اعتماد به خدا

نگاه به اطراف و جستجوی خدا

نگاه به درون و دیدن خدا

لحظه هایت سر شار از بوی خدا . .



+ نوشته شده در یکشنبه 92/11/13 ساعت 12:10 صبح توسط سحر | نظر

خیلـــــی سختـــــه …

خیلـــــی سختـــــه …

مخاطـــــب یکـــــی باشـــــی ...

ولـــــی ...!


هیچوقـــــت بـــــراش خـــــاص نباشـــــی

 



+ نوشته شده در شنبه 92/11/12 ساعت 6:34 عصر توسط سحر | نظر

نوشته دل...

روزی دل من محو تماشای تو شد

سرگشته و شوریده و شیدای تو شد

روزی دل من به خود بیامد که بدید

از پا به سرش غرق تمنای تو شد



+ نوشته شده در شنبه 92/11/12 ساعت 6:31 عصر توسط سحر | نظر

برای خودم

براے دل خـــودم مے نویسم ...

براے دلتنگــے هایــم

براے دغدغــہ هاے خـــودم براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ !

برای دلے کہ دلتنگم نیست ...

براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ...

براے خودم مے نویســـم !

بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.



+ نوشته شده در شنبه 92/11/12 ساعت 6:27 عصر توسط سحر | نظر

خلاصه اش

می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .

یکی بود ، یکی . . . بی خیال . . . !

خلاصه اش می شود اینکه :

دوستت دارم لعنتی . . . !




+ نوشته شده در پنج شنبه 92/11/10 ساعت 7:36 عصر توسط سحر | نظر

نوشته دل...

مــن و تــو کنار دریا فصـــل عاشـــــقونه داشتیم ...

روی هر ســـنگی و مــــوجی گل خاطـــره میکاشــتیم ...

دست به دست هم میرفتیم پابرهنه روی شـــن ها ...

حتی اندازه ی یک غـــــم فاصــــله نبود بین مــا ...

منو تو قـــصه میگفتیم واسه ماهیای دریــــا ...

تا که از ما یــــاد بگیرن که نزارن همو تنـــــها.

 



+ نوشته شده در پنج شنبه 92/11/10 ساعت 4:39 عصر توسط سحر | نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >