میگفت زندگیمی....
همیشه بهم میگفت زندگیمی....
وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟
گفت آدم برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره....
زندگی مسابقه نیست /زندگی یک سفر است /و تو آن مسافری باش /که در هر گامش /ترنم خوش لحظه ها جاریست دعایت می کنم، عاشق شوی روزی /بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
همیشه بهم میگفت زندگیمی....
وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟
گفت آدم برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره....
غریبه!
هوای دلم عجیب برایت گرفته!
من و آسمانی از حرف های نگفته!
راستی جسارت نباشد تو کی می آیی...!!!
نه دیگه نمیشه که سمت غصه و غم برم . . .
اونی که عاشقونه عاشقته خود منم ! ! !
دیگه وقتشه فریاد بزنم تا همه عالم بدونن . . .
که تویی تنها تک پر و یار و دلبرم ! ! !
آرامش چیست ؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به اینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه هایت سر شار از بوی خدا . .
خیلـــــی سختـــــه …
مخاطـــــب یکـــــی باشـــــی ...
ولـــــی ...!
هیچوقـــــت بـــــراش خـــــاص نباشـــــی
روزی دل من محو تماشای تو شد
سرگشته و شوریده و شیدای تو شد
روزی دل من به خود بیامد که بدید
از پا به سرش غرق تمنای تو شد
براے دل خـــودم مے نویسم ...
براے دلتنگــے هایــم
براے دغدغــہ هاے خـــودم براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ !
برای دلے کہ دلتنگم نیست ...
براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ...
براے خودم مے نویســـم !
بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .
یکی بود ، یکی . . . بی خیال . . . !
خلاصه اش می شود اینکه :
دوستت دارم لعنتی . . . !
مــن و تــو کنار دریا فصـــل عاشـــــقونه داشتیم ...
روی هر ســـنگی و مــــوجی گل خاطـــره میکاشــتیم ...
دست به دست هم میرفتیم پابرهنه روی شـــن ها ...
حتی اندازه ی یک غـــــم فاصــــله نبود بین مــا ...
منو تو قـــصه میگفتیم واسه ماهیای دریــــا ...
تا که از ما یــــاد بگیرن که نزارن همو تنـــــها.